پابوس طوس
مناسبت : ولادت امام رضا علیه السلام
در ابتدای قطعه با قرائت فرازی از عبارات اذن دخول به حرم مطهر امام رضا علیه السلام حال و هوای زیارت شاه خراسان در دل تداعی می شود و پس از آن به توصیف صحن و سرای امام رئوف علیه السلام می پردازد و در ادامه مدح و رثای حضرت را در قالبی زیبا می شنویم و در ادامه کار با عنایت به سفارش امام رضا علیه السلام نسبت به دعا برای فرج امام زمان علیه السلام خطاب به ولی نعمتان ندبه و ابراز محبت می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا اباالحسن ، یاعلی بن موسی الرضا علیه السلام
رضا … رضا … رضا … ( علیه السلام )
اللهم إنّی وَقَفتُ عَلی بابٍ مِن أبواب بیوت نبیک … صلواتک علیه و آله …
أأدخل یا رسول الله …
أأدخل یا حجت الله …
*
نازم بدین صحن و سرایت سایه ی گل دسته هایت بر تمام مردم ایران
شد قبله ام باب الرضایت کعبه ام ایوان طلایت ما و حج حضرت سلطان
*
بال ملائک زیر پای، زائران مرقد تو عرشیان در حسرت کویت
نور و فروغ آسمان ها، پرتویی از گنبد تو عطر جنت، عطر گیسویت
*
حرم تو عرش خدا ، جمال تو شمس الضحی
عزیز دل فاطمه … عزیز دل فاطمه
بوی کربلاست عطر دلربای نسیمت … دل هوایی حریمت … یا رضا منم دخیلت
پر میگیره دل … یه روز سر بام تو من اسیر دام تو …. مثل همین یا کریمت
دل هوایی حریمت … یا رضا منم دخیلت
*
بر کویر تشنه ی دل رحمت تو میشه نازل ابر آسمون میباره …
میدرخشه نور امید امشب آرمیده خورشید روی دامن ستاره …
آئینه ی ذات خدا نور دیده ی مرتضی
یا ضامن آهو مدد یا علی موسی الرضا
*
جون من فدای دل رئوف و رحیمت دل هوایی حریمت یا رضا منم دخیلت
پر میگیره دل … یه روز سر بام تو من اسیر دام تو …. مثل همین یا کریمت
دل هوایی حریمت … یا رضا منم دخیلت
*
شهریارم از الستی هشتمین امام هستی بی قرین و بی مثالی
ای پناه و جان ایران ما رعیت و تو سلطان شاه و والی الموالی
*
تویی قبله ی دل ها همه قطره تو دریا
همه پست و تو بالا همه خار و تو اسطوره ی گل ها و ما محرم این کعبه و مبهوت تماشا
تو غریب الغربایی و معین الضعفایی و به هر درد دوایی تو خداوند سخایی
فقیریم و فقیریم و عشق است فقیری که تو حج فقرایی … که تو حج فقرایی
تو جانانی و سلطان … تو گوینده ی قرآن … همه خار و خس کوی تو هستیم رضا جان
نه فقط ما … که گدای کرم توست هزاران چو سلیمان و عجب نیست اگر موسی عمران به میان حرم تو بشود خادم و دربان و عجب نیست اگر عیسی مریم ز دو چشمان تو جان گیرد و او بر تن اموات دهد جان … و عجب نیست که جبریل امین خاک در کفش کنت را ببرد بهر تبرک به جنان و عجب نیست ز عشق تو شود آتش دوزخ چو گلستان …
عجب اینجاست …
عجب اینجاست که با این جبروتت شده ای ضامن آهوی بیابان و عجب نیست همان آهوی وحشی که تو ضامن شدی از لطف و کرامت ، شود ضامن مردم به قیامت …
سلام ای پسر حضرت زهرا سلام الله علیها …
تویی شاه و امیرم …
همه آرزویم بوسه ای از خاک ضریح تو بگیرم …
و همان لحظه بمیرم … که آرام شود این دل زارم ، قرارم ، نگارم ، همه دار و ندارم …
اگرچه که من این مایه ندارم … ولی آرزو دارم که بیایی دم مرگم به کنارم …
ویا پا بگذاری به روی خاک مزارم …
همان لحظه سر از خاک برآرم و دو دستم به روی سینه گذارم و بگویم :
سلام ای پسر حضرت زهرا سلام الله علیها …
*
پسر فاطمه سلام الله علیها !
آموخته ای مرا که امامم از پدر مهربان تر است، حالا من چشم به راه پدری مهربان تر از پدرم …
سلام یوسف زهرا سلام الله علیها …
*
یوسف زهرایی، امیری و فارس الحجاز ………. غریب و تنهایی ، برا تو قلبم گرفته باز
آقا اومدم ، بازم رو زدم ، میدونم خودم ، خیلی بدم
آره منم اونی که سرباره منم ، ولی دوست داره منم
یار دلم ، امام تنهای دلم ، فقط تو رو داره دلم
غمخوارتم … تو کجایی
بدهکارتم … تو کجایی
گرفتارتم … تو کجایی
یابن الحسن علیه السلام
میون صحرایی ، اشک چشات از گناهمه ……… ولی نگاه تو روشنی و نور راهمه
آقا اومدم ، بازم رو زدم ، میدونم خودم ، خیلی بدم
آره منم اونی که سرباره منم ، ولی دوست داره منم
یار دلم ، امام تنهای دلم ، فقط تو رو داره دلم
آقا بیا ، به حسین زهرا بیا ، به رضا و مولا بیا ، ای امیرم یابن الحسن ( علیهم السلام )
التماس دعای فرج
دیدگاهتان را بنویسید