مسیحا ...
مناسبت : عید غدیر
سال تولید :۱۴۰۰
این قطعه واگویه ای از ماجرای مباهله که یکی از برجسته ترین فضائل امیرالمومنین (علیه السلام) در قرآن است، می باشد. به استناد آیه مباهله امیرالمومنین (علیه السلام) نفس و جان پیامبر می باشد.
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ(۶۱)
«پس کسی که مجادله کند در آن پس از آنچه آمد تو را از دانش، پس بگو بیائید بخوانیم پسرانمان را و پسرانتان را و زنانمان را و زنانتان را و نفسهایمان را و نفسهایتان را، سپس نفرین نمائیم، پس بگردانیم لعنت خدا را بر دروغگویان». (سورهٔ آلعمران-آیهٔ ۶۱)
تو که جان پیامبر در زمینی
چرا بعد از نبی خانه نشینی؟
آن زن به دنیا آورد)
دبَرا (db’ra) (فرزند)
دِکرا (d’ek,ra) (پسری)
هَاو (haw) (او)
دَعتید(d’at,iyd) (کسی است که آماده است)
لمِرعا (lmer’a) ( کهسرپرستی کند )
لکُلهون (lkulhuwn) (بر همه ی)
عَممه (am_me) (امتها)
شروع سرود:
و ِ یِلدَت (wyeld’at)
دِبَرا (db’ra)
دِکرا (d’ek,ra)
هَاو (haw)
دَعَتید(d’at,iyd)
دِکرا هاو دَع
دَعتید لِمِر
عا لِکُلهون عَممه
سیاه و تیره و تاریک و غرق طغیان بود
در انزوای تباهیامید و ایمان بود
به جای باور خوبی به جای نیکی و نور
تمام شهر پر از جهل و جور و کفران بود
کسی به نور به توحید اعتقاد نداشت
صلیب بود که فرمانروای نجران بود
و ناگهان کسی از نور نامه ای آورد
که واژه واژهکالمش کالم قرآن بود
وجود اهل کلیسا به اضطراب افتاد
تمام شهر از آن واژه ها هراسان بود
در آن میانه یکی گفت بایدش دیدن
که بوی حضرت عیسا به نامه پنهان بود
و کاروان نصارا به سوی یثرب رفت
دوباره پرچم ابلیس غرق جوالن بود
نشسته در دل مسجد چو آفتاب احمد
نگین خاتم گیتی میان یاران بود
خطابشان به محمد بدون پاسخ ماند
سکوت سرد پیمبر شکستشان میداد
شکسته بود غروری که در دل و جان بود
کسی به سمت علی رهنمایشان میشد
به دست حیدر کرار مشکل آسان بود
درآورید ز تن این لباس و زیور را
کلید کار به دست امیر امکان بود
دوباره مسجد و احمد.. و حال ؛ گفت و شنود
هرآنچه گفت محمد دلیلو برهان بود
عرق نشسته به رخسارشان ز استیصال
دوباره چشمهی تنزیل وحی جوشان بود
بگو پیمبر ما…ای رسول رحمانی
بگو رسول مکرم که عین قرآنی
کنون که باور خود را،غلط نمی دانید
کنون که بر سر کفرید و دور از ایمانید
رها کنید جماعت دگر مجادله را
که صادقان نپذیرندجز مباهله را
بگو ز ما…پسرانم…شما پسرهاتان
بگو که فاطمه از ما…شما و زنهاتان
بگو که جان من و جانتان مقابل هم
و ثم نبتهل…ای …
اهل شرک و عدم …
شب سیاه گذشت و طلوع فردا شد
شعاع پرتو خورشید تا هویدا شد
پر از جماعت و مردم تمام صحرا شد
و وعدهگاه برای دعامهیا شد
…..
سکوت محض فرا می گرفت دنیا را
و خیره ماند جماعت سپاه ترسا را
و ناگهان همه عالم به شوق و شور آمد
ز سمت مشرق یثرب دوباره نور آمد
قدم قدم همه ی ممکنات در تجلیل
هوای دشت پر از عطر بال جبرائیل
که پنج نور ز شرق مدینه می تابید
چهار ماه و ستاره به گرد یک خورشید
گرفته دست حسین و گرفته دست حسن
از آن دو نیست برایش عزیزتر یک تن
کمی عقب تر از احمد ملیکه ی دو جهان
رسیده حضرت زهرا…رسیده فخر زنان
رسیده نوبت آن تا بیاورد جان را
عیان کند به جماعت دلیل و برهان را
بیاورد به معانی شروط ایمان را
که جان خویشبخواند امیر امکان را
چنان که نور جهان است تابش خورشید
علی…ست جان محمد علی است بی تردید
قیامت قامت و قامت قیامت
قیامت کرده ای ای سرو قامت
موذن گر ببیند قامتت را…
به قد قامت بماند تا قیامت
طنین نام پاکت دلنشین است
کجا جز تو امیرالمومنین است
به نجران تا خبر از نامت افتاد
مسلمان شد دل و در دامت افتاد
تو که جان پیمبر در زمینی
چرا بعد از نبی خانه نشینی …
از روزی که تو را خانه نشنینت کرده اند…
بخوان دعای فرج را…
زمین را چشم به راه پسرت گذاشته اند..
دعا اثر دارد..
دعا کبوتر عشق است؛ بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را؛ که زاده ی حیدر
طلوع حضرت عیسی؛ به پشت سر دارد
….
یه روزی، یه روزگاری میاد اون مرد بهاری
از کنار قله ی مهر، با عطش، با بی قراری
میاد و میره زمستون؛ چشامون میشه گلستون
مهدی…صاحب زمانو؛ می بینیم با این چشامون
به زودی مستندات این اثر در این قسمت قرار خواهد گرفت.
دیدگاه (3)
سلام امکان دانلود صوت را اضافه بفرمایید تشکر.
میتونید برای بارگذاری رایگان فایل ها و شلوغ نشدن هاست خود از پیکو فایل ******************* استفاده کنید.
تشکر
اجرتون با صاحب زمان
تشکر